احتراما مستفتی هستم نسبت به اینکه اینجانب مقلد حضرتعالی میباشم و در اجتماع و گروهی از دوستان قرار گرفته ام که دم از عرفان می زنند و معتقد به مساله ای بنام وحدت وجود هستند لطفا اولا تعریف وحدت وجود را از نظر جنابعالی خواستارم,ثانیا نظر جنابعالی در این باره چیست,ثالثا آیا من اجازه شرکت در مجالس چنین افرادی را دارم,رابعا آیا چنین افرادی کافر, نجس یا مشرکند یا خیر؟
پاسخ از دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مده : وحدت وجود معانی متعددی دارد، آنچه به طور قطع باطل و به عقیده همه فقها موجب خروج از اسلام است این است که کسی معتقد باشد خداوند عین موجودات این جهان است و خالق و مخلوق و عابد و معبودی وجود ندارد همان طور که بهشت و دوزخ نیز عین وجود اوست و لازمه آن انکار بسیاری از مسلمات دین است ، هرگاه کسی ملتزم به لوازم آن بشود خارج از اسلام است و غالب فقهای معاصر - اعم از احیا و اموات (رض) - این موضوع را پذیرفته و در حواشی عروه به آن اشاره کرده اند.
اگر آن گروه قائل به وحدت وجود از آن نوع باطل و کفر آمیز هستند در مجلسشان شرکت نکنید.
نظرات شما: نظر
آیا صرف خواندن عرفان نظری برای دانشجویان مفید است یا خیر؟
ببینید در این سن چه چیزی شما را بیشتر به سمت خدا جذب میکند، همان را مغتنم شمارید. مرحوم بوعلی در نمط نهم اشارات مینویسد: گاهی عارف احتیاج به نغمه رخم، یعنی آهنگ ملایم دارد که انسان را متعظ کند. وقتی ما در درس مرحوم الهی قمشهای به این قسمت نمط نهم اشارات رسیدیم (سه نفر در آن درس بودیم) در اثنای درس به ذهنمان رسید که وقتی درس تمام شد از استاد اجازه بگیریم که جناب آقای ربانی خراسانی که از علمای بزرگ تهران است (یکی از آن سه نفر) هر شب بعد از درس یکی از غزلهای استاد را برای ما بخوانند و ایشان هم اجازه دادند.
نظرات شما: نظر
نظر حضرتعالى در مورد عرفانى که قائل به «طریقت»، «وحدت وجود و موجود»، «حلول»، «اتّحاد»، «مهدویّت نوعیّه»، «صلح کل»، «ترک عبادت» و «اتیان محرّمات» مى باشد، چیست؟ با توجّه به این که داشتن این گونه عقاید، مستلزم انکار ضرورى دین مى باشد، آیا این گونه افراد در حکم بقیّه کفّارند؟ و اگر کسى قبلاً در سِلک مسلمان ها بوده ولى بعدها در اثر ارتباط با این فرق، داراى چنین عقایدى شده باشد و عقایدش را هم براى دیگران اظهار کند، آیا چنین کسى در حکم مرتد است؟
نظرات شما: نظر
امام العارفین امیر المومنین علیه السلام درخطبه متقین دروصف پرهیزگاران می فرمایند : اجسادهم نحیفه . پس چرا برخی از عرفا لاغر اندام نیستند ؟
پاسخ : این عبارت امیر المومنین علیه السلام اشاره به نوع عرفا و اهل تقوا دارد که نحیف و لاغرند . بنا بر این ممکن است افراد معدودی هم باشند که این ویژگی را نداشته باشند ولی اهل تقوا هم باشند. آنچه مهم است این است که تن پرور نباشند . ممکن است فرد لاغری باشد که تن پرور باشد کما این که هر چاق و درشت اندامی هم لزوما تن پرور نیست . استاد امجد در باره درشت اندامی برخی اهل تقوا می فرمودند : « اهل تقوی تن پرور نیستند . حضرت امام باقر علیه السلام هم گوشتی بودند . »
نظرات شما: نظر
در محضر عرفا زیرک باشید . اگر هم به شما عنایتی کردند ، همه جا را پر نکنید . هیاهو راه نیاندازید . به همه خبر ندهید وگرنه اولین کسی که از ادامه فیوضات محروم می شود خودتان خواهید بود .
آیت الله سید على محمد دستغیب مى گوید:
یک روز شخصى که سرطان داشت ، آمد خدمت مرحوم انصاری همدانی و خیلى اصرار کرد تا شفا پیدا کند و بالاخره شفا گرفت و رفت . اما یکى دو هفته بعد مردم دم در حسینیه جمع شده بودند که بله این جا آقایى است که شفا مى دهد، اما ایشان همه را پراکنده کرده فرمود: از این جا بروید. اینطور نیست .
نظرات شما: نظر
وَلاَ تَأْکُلُواْ مِمَّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ ... [أنعام : 121]
مرحوم سید بن طاووس و کلا مردان خدا از سفره ای که برای خدا پهن نشده باشد ،نمی خورند.
دوستان همه چیز خوار بودن هنر نیست . حلال خوار بودن هنر است . مراقب باشید.
نظرات شما: نظر
ا
جناب احمد انصارى فرزند مرحوم انصاری همدانی مى گوید:
دوست داشتم مقامات معنوى پدرم را در آن دنیا ببینم که یک شب در عالم رویا دیدم بهشتى است با انهار جاریه و انواع نعمت ها و لذت ها با همان اوصافى که در قرآن است ، و پدرم در وسط آن روى سجاده مشغول به نماز است ، پرسیدم این جا کجاست و جواب شنیدم این جا بهشت است و پدرم هم از زمانى که آمده مشغول نماز است و به این نعمات نیم نگاهى هم نیانداخته .
نظیر همین خواب از حاج حسن شرکت نیز نقل شده است(در کوی بی نشان ها ، ص 52) و البته این عجیب نیست که در حدیث میهمانى اهل بهشت آمده است که : اهل بهشت بعد از قرآن خواندن استدعاى استماع کلام حضرت پروردگار را مى نمایند، تفضل مى شود و از لذت استماع مدت هاى مدید بى هوش مى شوند و بعد که به هوش مى آیند استدعاى زیارت جمال خداى تعالى را مى نمایند نورى تجلى مى نماید که از تجلى آن نور بى هوش مى شوند، آن مقدار در آن بى هوشى مى مانند که حورالعین شکایت مى کنند و مى گویند: خدایا تو ما را براى اینان خلق کردى و اینان ما را واگذارده اند. خداوند به آن ها رحم مى کند و بهشتیان را به هوش مى آورد؛ اما بهشتیان بار دیگر از خدا تقاضاى همان تجلیات که لذت آن را چشیده اند، مى کنند.
ضد حال هم ضد حال های اهل بهشت http://www.parsiblog.com/Images/Emotions/63.gif .
نظرات شما: نظر
Only God
زمانی سیدى از اقطاب دراویش نزد مرحوم انصاری همدانی مى آید و مى خواهد علم کیمیا و طى الارض را که تا آن زمان به کسى نداده بوده به وى یاد بدهد، ایشان مى گویند:
ما نیاز به این چیزها نداریم ، ما بالاتر از آن را داریم .
و در مقابل شگفتى و پرسش آن درویش که : مگر بالاتر از این ها هم هست ؟ مى فرمایند:
بله ما علم توحید را داریم .
آرى !
یکی به طى الارض و خرق عادت دل خوش می دارد و دیگری به مکاشفه و اخبار از غیب . ولی عرفای راستین فقط به حضرت خدا دل خوش دارند و او را با چیز دیگرى عوض نمى کنند . و براستى مگر خدا با چیزى قابل معاوضه است ؟
نشانى داده اند اهل خرابات
که التوحید اسقاط الاضافات
نظرات شما: نظر
آقاى نجابت از قول مرحوم انصارى همدانی که با عنایت خدا توحید را بلاواسطه از محضر ربوبی دریافت کرده است ،نقل مى کردند که مى فرمودند:
کاش توحید خیالى نصیب مردم نشود.
هم چنان که امام العارفین على ابن ابى طالب علیه السلام مى فرمایند:
التوحید ان لا تتوهمه
توحید آن است که خدا را به وهم در نیاوری !
آقاى نجابت مى فرمود:
در خدمت آقاى قاضى بودیم ، بعضى بودند که در توحید کتاب داشتند و مى خواستند بیایند خدمت ایشان و در این باره صحبت کنند. اما آقاى قاضى مى فرمودند: ظاهرش درسته ولى خیالیه ، و خداوند برتر از آن چیزى است که فکر مى کنى و مى گویى.
این توحید براى آقایون مانع است .
سبحان ربک رب العزة عما یصفون
نظرات شما: نظر